in1min logo
یک مرد مقابل یه ساختمان بلند شیشه‌ای ایستاده است

چرا نباید داستان‌های موفقیت رو جدی گرفت؟

رشد حرفه‌ای
|
۲۴ بهمن ۱۴۰۰

قصه های موفقیت به درد زندگی واقعی نمیخورن. چون از آخر به اولن. یعنی یه پروژه نتیجه داده و ما میدونیم. حالا میان وقایع رو جوری روایت میکنن که انگار موفقیت نتیجه فلان کار بوده. به این میگن مغالطه روایی. مثلا چون فلانی 5 صبح بیدار شده یا گوگل کارو از گاراژ شروع کرده نتیجه گرفته. یا چون بیل گیتس و استیو جابز و زاکربرگ دانشگاه رو ول کردن تو کارشون موفق شدن، درحالیکه ۸۴ درصد از میلیاردرها حداقل لیسانس رو دارن.

بعضی وقتا هم آدم‌ها قصه‌شون رو جوری تعریف می‌کنن که انگار هرچی دارن به خاطر تلاش و هوش‌شون بوده و نقش عوامل دیگه رو نادیده میگیرن.(شانس، خانواده پولدار، روابط خانوادگی، در زمان مناسب در مکان مناسب به دنیا اومدن)

این قصه ها باعث میشن شکست خورده ها رو نبینیم و فکر کنیم هر کی پا تو فلان مسیر بذاره حتما موفق میشه به این میگن سوگیری سوگیری نجات یافته. مثلا ما قصه‎‌ی استارت آپ‌های موفق رو میدونیم ولی نمیدونیم از هر ده تا استارت‌آپی که تاسیس میشن ۹ تاشون شکست میخورن.

برای همین حواس‌تون به داستان‌های افراد موفق باشه حتی اگه خودشون تعریف کنن. اینکه یه چیزی تو شرایط خاصی جواب داده دلیل نمیشه همیشه جواب بده و نمیشه یه نسخه برای همه پیچید.

به اشتراک بگذارید

همراه ما بمونید

اگه دوست دارید فهرست مقاله‌ها و ویدیو‌های جدید این‌وان‌مین رو توی ایمیلتون داشته باشید، اینجا برای ما آدرسش رو بنویسید